شبحی بر فراز اورآسیا





شبحی بر فراز اورآسیا

"دمیتری روریکوف" مقاله مفصل خود که در روزنامه "زافترا" منتشر شده است را چنین آغاز می کند که اعتقاد دارم که صاحبنظران از دست من ناراحت نمی‌‌شوند چنانچه  این مقاله را با جمله تغییر یافته آثار معروف شروع کنم: "شبحی بر اورآسیا سایه افکنده است که این شبح جنگ بزرگی است".
وی می نویسد: نیروهای معینی طی ده سال اخیر بارها قصد داشتند ایران را بمباران کنند. این آرزو  تقریباً هر دو سه سالی یک بار بروز می‌‌کرد. برنامه‌‌های عملیات جنگی تهیه می‌شد ولی بعد از آن مسأله خود به خود حل می‌شد. در سال 2005 در یک مجمع معتبر  خطر ساخت سلاح‌های هسته‌ای توسط ایران مورد بحث و بررسی قرار گرفت. بحث نه درباره وجود یا عدم وجود این سلاح‌‌ها بلکه این بود که آمریکا چه زمانی قصد دارد ایران را بمباران کند و این بمباران‌‌ها چه نتیجه‌ای خواهد داد.  از ر.هاس رئیس شورای سیاست خارجی نیویورک سئوال کرده بودند که اگر ایران صاحب بمب اتم شود، چه می‌‌شود؟‌‌هاس گفت: هیچ چیزی نمی‌‌شود، آمریکا به ایران همان وضع حقوقی را خواهد داد که هند و پاکستان دارند. البته، الآن او به گونه دیگری فکر می‌‌کند که اول باید رژیم را عوض کرد و سپس - اگر این کار  نشد - باید به اقدامات دیگری متوسل شد.
آنچه ‌که ‌در ‌حول ‌و ‌حوش ‌ایران ‌رخ ‌می‌‌دهد، ‌تکرار ‌حوادث ‌سال

‌2003 ‌در ‌رابطه ‌با ‌بحران ‌عراقی ‌است. ‌در ‌آن ‌زمان ‌نیز ‌تقریباً ‌همینطور ‌احساسات ‌پیرامون ‌"سلاح‌‌های ‌کشتار ‌دسته ‌جمعی" ‌عراقی ‌و ‌تحریم‌های ‌ضد‌عراقی ‌شدت ‌می یافت ‌و ‌اوضاع ‌را ‌به ‌حل ‌و ‌فصل ‌زورگویانه ‌مسئله ‌نزدیک‌تر ‌می‌‌ساختند. ‌گاهی ‌به ‌نظر ‌می‌آید ‌که ‌نمایشنامه‌نویسان ‌سیاسی ‌فقط ‌اسم‌های افراد، ‌دکور ‌سیاسی ‌و ‌اسامی ‌جغرافیایی ‌را ‌عوض ‌کردند ‌ولی ‌سوژه ‌را ‌دست ‌نخورده ‌باقی ‌گذاشتند.
مولف معتقد است، چیزی ‌که ‌باعث ‌تعجب ‌می‌شود، ‌استفاده ‌تکراری ‌از ‌فناوری‌های ‌سیاسی ‌قبلی ‌نیست. ‌واقعاً ‌چرا ‌باید ‌این ‌فناوری‌ها ‌را ‌که ‌در ‌بالکان، ‌عراق ‌و ‌بحران‌های ‌متعدد ‌دیگر ‌قرن ‌20 ‌به ‌خوبی ‌کار ‌کرده ‌است، ‌عوض ‌کرد؟ ‌ولی ‌فراموش‌کاری ‌جامعه ‌جهانی ‌که ‌حوادث ‌گذشته ‌نه ‌چندان ‌دور ‌را ‌در ‌ذهن ‌نگه ‌نداشته ‌است، ‌مرا ‌شگفت‌زده ‌می‌کند. ‌مگر ‌همه ‌یادشان ‌رفته ‌است ‌سیاستمداران ‌و ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌پیرامون ‌"سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌و ‌شیمیایی ‌عراق"، ‌موشک های ‌عراقی، ‌معامله ‌اورانیومی ‌با ‌نیجر ‌و ‌روابط ‌صدام ‌حسین ‌با ‌القاعده ‌چه ‌سروصدایی ‌برپا ‌کرده ‌بودند؟ ‌بازرسان ‌بین ‌المللی کار را به جایی رساندند که ‌با ‌سختگیری ‌تمام ‌بر ‌باز ‌کردن ‌کاخ‌های ‌ریاست ‌جمهوری ‌صدام ‌تأکید ‌کرده ‌و ‌ادعا ‌می‌کردند ‌که ‌سلاح‌‌های ‌کشتار ‌دسته ‌جمعی ‌همانجا ‌تولید ‌و ‌نگهداری ‌می‌شود! ‌روزنامه‌‌ها ‌عکس‌های ‌کامیون‌هایی ‌را ‌که ‌می‌‌توانستند ‌آزمایشگاه‌‌های ‌سیار ‌سلاح‌‌های ‌کشتار ‌دسته ‌جمعی ‌باشند، ‌درج ‌می‌‌کردند. ‌گاهی ‌از ‌وسایلی ‌عکس ‌می‌‌گرفتند ‌که ‌به ‌موشک ها ‌شباهت ‌داشتند. "‌کالین ‌پاول" ‌وزیر ‌وقت ‌امور ‌خارجه ‌آمریکا ‌با ‌لحن ‌عاطفی ‌و ‌با ‌استناد ‌به ‌اطلاعات ‌ویژه ‌موثق ‌در ‌جلسه ‌ماه ‌مارس ‌2003 ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد ‌درباره ‌خطر ‌ناشی ‌از ‌صدام ‌برای ‌صلح ‌و ‌امنیت ‌بین ‌المللی ‌صحبت ‌کرده ‌بود. ‌فشار ‌به ‌قدری ‌شدید ‌بود ‌که ‌نزدیک ‌بود ‌قطعنامه‌ای ‌را ‌که ‌اجازه ‌آغاز ‌جنگ ‌را ‌بدهد، ‌از ‌تصویب ‌شورای ‌امنیت ‌بگذرانند. ‌خدا ‌را ‌شکر ‌که ‌روسیه ‌عقل ‌سلیم ‌خود ‌را ‌حفظ ‌کرده ‌و ‌به ‌آن ‌قطع‌نامه ‌رأی ‌نداد. ‌ولی ‌بعد ‌از ‌مدت ‌کوتاهی ‌معلوم شد ‌که ‌داده‌‌های ‌سازمان ‌اطلاعات ‌جعلی ‌بود. ‌پاول ‌بعد ‌از ‌استعفای ‌خود با لحنی مملو از  ‌اعتراض اعلام ‌کرد ‌که ‌سرویس‌‌های ‌ویژه ‌آمریکا ‌با ‌ارائه ‌اطلاعات ‌کاذب ‌او ‌را ‌که ‌نظامی ‌حرفه‌ای ‌است، ‌فریب ‌دادند. ‌ولی ‌تا ‌زمان ‌توبه ‌وی، ‌صدها ‌هزار ‌نفر ‌عراقی ‌کشته ‌شده ‌و ‌این ‌کشور ‌به ‌ویرانه‌ها ‌تبدیل ‌شده ‌بود. ‌در ‌آن ‌زمان ‌پرسنل ‌آمریکایی ‌زندان ‌"ابوغریب" ‌با ‌عکس ‌گرفتن ‌از ‌شکنجه‌های ‌زندانیان ‌تفریح ‌می‌‌کردند ‌و ‌شرکت ‌"هالیبرتون" ‌و ‌سایر ‌شرکت‌‌های ‌نزدیک ‌به ‌اعضای ‌دولت ‌جرج ‌بوش ‌مشغول ‌ایجاد ‌زیرساخت ‌برای ‌انتقال ‌مواد ‌هیدروکربنی ‌محلی ‌به ‌شرکت‌های ‌آمریکایی ‌بودند. ‌آیا ‌جهانیان ‌این ‌حوادث ‌را ‌مورد ‌تفکر ‌قرار ‌نداده ‌و ‌فراموش ‌کرده‌اند؟
مولف دربخش دیگری از مقاله خود این سئوال را مطرح می کند: آیا ‌ایران ‌از ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌برخوردار ‌است؟ ‌نخیر. ‌ولی ‌آمریکا، ‌انگلیس ‌فرانسه ‌و ‌اسرائیل ‌که به ویژه ‌نگران ‌امنیت ‌خود ‌است، ‌می‌‌گویند ‌که ‌ایران ‌می‌‌تواند ‌این ‌سلاح‌‌ها ‌را ‌بسازد. ‌یعنی ‌سوء ‌ظن ‌می‌‌رود ‌که ‌ایران ‌آن ‌را ‌تولید ‌کند. ‌ولی ‌"محمود ‌احمدی‌نژاد" رییس جمهور ایران ‌اظهار ‌داشت ‌که ‌اگر ‌ایران ‌واقعاً ‌می‌‌خواست ‌بمب ‌بسازد، ‌علناً ‌این ‌نیت ‌خود ‌را ‌اعلام ‌می‌‌کرد. ‌ولی ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌منسوخ ‌شده ‌است ‌و ‌تهران ‌درصدد ‌ساخت ‌آن ‌نیست. ‌در ‌رابطه ‌با ‌ایران ‌"پیش‌فرض ‌معصومیت" ‌نقض ‌شده ‌است. ‌به ‌ایران ‌می‌گویند: ‌ثابت ‌کن ‌که ‌چیزی ‌را ‌نداری ‌که ‌بازرسان ‌آژانس ‌بین‌المللی ‌انرژی ‌اتمی ‌دنبال ‌آن ‌می‌‌گردند ‌ولی ‌هنوز ‌پیدا ‌نکرده‌اند. ‌ثابت ‌کن ‌که ‌نمی‌‌خواهی ‌چیزی ‌را ‌بسازی ‌که ‌خودت ‌می‌‌گویی ‌که ‌نمی‌‌خواهی ‌بسازی... ‌اگر ‌ثابت ‌نکنی، ‌با ‌تحریم‌ها ‌و ‌جنگ ‌روبرو ‌خواهی ‌شد. ‌در ‌جو ‌اتهامات ‌شدید، ‌هر ‌حرف کشور ‌متهم ‌علیه این کشور ‌تعبیر ‌می‌شود. ‌این ‌قضیه ‌مرا ‌به ‌یاد ‌قصه ‌گرگ ‌و ‌بره ‌می‌‌اندازد ‌که ‌گرگ ‌به ‌بره ‌گفت: ‌"تقصیر ‌تو فقط ‌این ‌است ‌که ‌من ‌گرسنه‌ام".
مولف در ادامه می نویسد، بد ‌نیست خلوص ‌نیت ‌کشورهای ‌ضامن ‌عدم ‌اشاعه ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌را ‌چک ‌کنیم. ‌معلوم ‌خواهد ‌شد ‌که ‌رد ‌پای ‌آمریکایی ‌در ‌ساخت ‌بمب ‌پاکستانی ‌وجود ‌داشت. ‌در ‌سال ‌2005 ‌"پ. لوبرس" ‌نخست ‌وزیر ‌سابق ‌هلند ‌و "آ.‌لیسر" ‌قاضی ‌دادگاه ‌آمستردام ‌از ‌این ‌موضوع ‌خبر ‌دادند. ‌این ‌قاضی ‌روی ‌پرونده ‌"عبدالقادر ‌خان" ‌پدر ‌بمب ‌هسته‌ای ‌پاکستان ‌کار ‌می‌‌کرد ‌که ‌در ‌سال‌‌های ‌1970 ‌و ‌اوایل ‌سال های1980 ‌کارمند ‌واحد ‌هسته‌ای ‌شرکت ‌هلندی ‌URENCO ‌بود. ‌محقق ‌چالاک ‌پاکستانی ‌قاچاق ‌فناوری‌های ‌محرمانه ‌به ‌پاکستان ‌را ‌از ‌طریق ‌فرودگاه ‌"سخیپهال" ‌آمستردام ‌راه‌اندازی ‌کرده ‌بود. ‌سرویس‌های ‌ویژه ‌هلند ‌می‌‌خواستند ‌او ‌را ‌بازداشت ‌کنند ‌ولی "‌برادران ارشد" ‌از ‌سازمان ‌سیا ‌مداخله ‌کردند ‌و ‌گفتند ‌که ‌همه ‌چیز ‌درست ‌است ‌و ‌اوضاع ‌زیر ‌کنترل ‌است. ‌بعد ‌از ‌آن ‌هلندی‌‌ها ‌تصمیم ‌گرفتند ‌جلوی ‌محقق ‌جسور ‌پاکستانی ‌را ‌بگیرند ‌ولی ‌او ‌با ‌برداشتن ‌اسناد ‌فنی ‌هر ‌چه ‌بیشتر ‌فراتر ‌کرد. ‌در ‌سال ‌1986 ‌لوبرس ‌سعی ‌کرد ‌پرونده ‌عبدالقادر ‌خان ‌را ‌که ‌به ‌صورت ‌غیابی ‌محکوم ‌شده ‌بود، ‌دوباره ‌روی ‌آورد ‌ولی "شریک ارشد" ‌توصیه ‌کرد ‌که ‌این ‌کار ‌را ‌نکند. ‌در ‌همان ‌زمان ‌عبدالقادر ‌خان ‌در ‌میهن ‌خود ‌فروش ‌فناوری‌های ‌هسته‌ای ‌به ‌مشتریان ‌خارجی ‌را برقرار کرده بود. ‌در ‌سال ‌2005 ‌پرونده ‌وی ‌از ‌دادگاه ‌آمستردام ‌ربوده ‌شد ‌که ‌قاضی ‌لیسر ‌به ‌سفارش ‌دهنده ‌این ‌سرقت ‌اشاره ‌کرد. ‌آیا ‌فروش ‌سانتریفیوژهای ‌دست ‌دوم ‌آلوده ‌شده ‌پاکستانی، ‌عملیات ‌درخشان ‌"شرکای ارشد" ‌نبود؟ ‌آن‌ها ‌می‌‌توانستند ‌از ‌این ‌طریق ‌فروش‌های ‌بالقوه ‌را ‌بررسی ‌کنند ‌و ‌در ‌صورت ‌لزوم ‌پیرامون ‌یکی ‌از ‌مشتریان ‌سر ‌و ‌صدا ‌بر ‌پا ‌کنند. ‌اصل ‌و ‌نسب ‌سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌اسرائیل ‌همین ‌است. حال ما ‌با ‌صحنه‌ای ‌از ‌"تئاتر ‌پوچ" ‌روبرو ‌هستیم: ‌ضامن ‌عدم ‌اشاعه ‌سلاح‌های ‌هسته‌ای ‌به ‌کشورهای ‌برگزیده ‌کمک ‌می‌‌کند ‌که ‌بمب ‌اتم ‌را ‌بسازد. ‌و ‌سپس ‌همراه ‌با ‌کشوری ‌که ‌بمب ‌نامشروع ‌و ‌شناخته ‌نشده ‌را ‌ساخت، ‌علیه ‌کشور ‌دیگری ‌تحریم‌ها ‌اعمال ‌می‌کند ‌که ‌سلاح ‌هسته‌ای ‌ندارد ‌و ‌اعلام ‌می‌کند ‌که ‌قصد ‌ساخت ‌آن ‌را هم ‌ندارد! ‌کشوری ‌را ‌که ‌به ‌ادعاهای ‌هسته‌ای ‌اثبات ‌نشده ‌متهم ‌می‌کنند، ‌با ‌جنگ ‌هم ‌تهدید ‌می‌کنند.
مولف به اظهارات ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌مبنی ‌بر ‌اینکه ‌ایران، ‌اسرائیل ‌را ‌از ‌روی ‌صفحه ‌روزگار ‌پاکسازی خواهد کرد اشاره می کند و آنرا ‌یکی ‌از ‌علل ‌دیگر ‌تشدید ‌احساسات ‌و ‌تمهیدات ‌نظامی ‌محسوب ‌می‌‌کنند. ‌کارشناسان ‌زبان‌‌شناس ‌می‌گویند ‌که ‌روزنامه‌نگاران ‌اظهارات ‌او ‌را ‌تحریف ‌کردند. ‌وی ‌در ‌واقع ‌گفت: ‌"امام ‌(خمینی) ‌فرمودند ‌که ‌رژیم ‌اشغالگر ‌قدس ‌(اورشلیم) ‌باید ‌از ‌صفحه ‌روزگار ‌محو ‌شود". ‌درست ‌است ‌که ‌این ‌اظهارات ‌هم ‌دوستانه ‌نیست ‌ولی ‌این ‌اعلام ‌قصد ‌نابود ‌کردن ‌دولت ‌دیگر ‌به ‌وسیله ‌زور ‌هم ‌نیست. ‌اگر ‌به ‌یک ‌قسمت ‌دیگر ‌همان ‌سخنرانی ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌توجه ‌کنیم، ‌در ‌آن ‌اتحاد ‌شوروی ‌به ‌عنوان ‌نمونه ‌رژیمی ‌ذکر ‌شد ‌که ‌از ‌صحنه ‌تاریخی ‌رفت. ‌ولی ‌کسی ‌اتحاد ‌شوروی ‌را ‌از ‌صفحه ‌روزگار ‌محو ‌نکرده ‌بلکه ‌این ‌کشور ‌به ‌دلیل ‌دیگری ‌از ‌صحنه ‌خارج ‌شد. ‌ایران ‌به ‌این ‌کار ‌ربطی ‌نداشت. ‌گفتنی ‌است ‌که ‌ایران ‌و ‌اتحاد ‌شوروی ‌با ‌هم ‌روابط ‌حسن ‌همجواری ‌و ‌به دور ‌از ‌غرض ‌سیاسی ‌داشتند. برای ‌رعایت ‌حق ‌باید ‌گفت ‌که ‌مخالفان ‌ایران ‌نیز ‌ساکت ‌ننشسته‌اند. ‌آن‌ها ‌مدت‌هاست ‌که ‌درباره ‌سرنگونی ‌رژیم ‌و ‌بمباران‌ها ‌صحبت ‌می‌کنند. ‌این ‌تبادل ‌حرف های "‌لطیف" ‌به ‌قدری ‌زیاد ‌است ‌که ‌می‌‌تواند ‌یک ‌کتاب ‌قطور ‌تشکیل ‌دهد. ‌شاید ‌به ‌همینجا ‌بسنده ‌کنیم ‌و ‌جلوی ‌ادامه ‌این ‌حرف‌ها ‌را ‌بگیریم ‌و ‌درباره ‌تعلیق ‌اظهارات ‌خصمانه ‌توافق ‌کنیم؟ لحن ‌شدید ‌محمود ‌احمدی‌نژاد ‌بدان ‌معنی ‌نیست ‌که ‌او ‌جنگ ‌می‌‌خواهد. ‌او ‌و ‌اعضای ‌دیگر ‌ریاست ‌ایران ‌از ‌تجربه ‌شخصی ‌شرکت ‌در ‌جنگ ‌برخوردارند ‌و ‌می‌دانند ‌جنگ ‌چیست. ‌آن‌ها ‌از ‌تناسب ‌توان ‌نظامی ‌طرفین ‌هم ‌اطلاع ‌دارند ‌و ‌می‌دانند ‌که ‌هر ‌عملیات ‌جنگی ‌به ‌ابتکار ‌ایران ‌موجب ‌بسیج ‌ناتو ‌و ‌علاقه‌مندان ‌دیگر ‌خواهد ‌شد.
به اعتقاد مولف مقاله، در ‌عین ‌حال، ‌بدترین ‌سناریوی ‌تکراری ‌عراقی ‌علیه ‌ایران ‌توسعه ‌می‌‌یابد. ‌همه ‌زمینه‌‌های ‌فناوری‌های ‌سیاسی ‌به ‌کار ‌گرفته ‌شده ‌است، ‌از ‌جمله ‌عملیات ‌فعال ‌درباره ‌برنامه ‌هسته‌ای ‌ایران ‌(بخش ‌اطلاعات ‌کاذب)، ‌شیطانی ‌جلوه ‌دادن ‌رژیم ‌و ‌قهرمان ‌اعلام ‌کردن ‌مخالفان ‌(استفاده ‌از ‌فناوری‌های ‌"نارنجی"، ‌برپایی ‌ناآرامی‌‌ها ‌و ‌خون‌ریزی). ‌تحریم‌های ‌سازمان ‌ملل ‌و ‌واشنگتن ‌اعمال ‌شده ‌است. ‌تهدیدها ‌شنیده ‌می‌شود. ‌در ‌واشنگتن ‌بیش ‌از ‌پیش ‌اعلام ‌می‌کنند ‌که ‌همه گزینه ها ‌روی ‌میز ‌گذاشته ‌شده ‌است ‌و ‌اینکه ‌اگر ‌این ‌روش‌ها ‌کمک ‌نکنند، ‌وسایل ‌دیگر ‌هم ‌ذخیره ‌سازی ‌شده ‌است. ‌وسایل ‌دیگر ‌به ‌معنی ‌جنگ ‌است.
حال به قول مولف مقاله بعد ‌از ‌آن ‌چه ‌می‌شود؟ البته ‌هیچ ‌چیز ‌خوبی ‌در ‌پیش ‌نیست. ‌نیروهای ‌آمریکایی ‌در ‌افغانستان، ‌عراق ‌و ‌خلیج ‌فارس ‌پیرامون ‌ایران ‌مستقر ‌شده ‌است. ‌گروه ‌ناوهای ‌نیروی ‌دریایی ‌آمریکا ‌افزایش ‌یافته ‌و ‌رزمناوهای ‌موشک‌بر ‌"ایجیس" ‌در ‌حال ‌آماده‌باش ‌رفت ‌و ‌آمد ‌می‌‌کنند ‌و ‌انتظار ‌می‌رود ‌که یک ‌ناو ‌هواپیمابر ‌نیز وارد ‌منطقه ‌شود ‌که ‌این ‌یک ‌امر ‌سمبولیک ‌خواهد ‌بود. ‌سامانه ‌ضدموشکی ‌پاتریوت ‌برای ‌دفاع ‌در ‌برابر ‌"حمله ‌احتمالی" ‌ایران ‌در ‌بعضی ‌کشورهای ‌حاشیه ‌خلیج ‌فارسی ‌نصب ‌شده ‌یا ‌در ‌حال ‌نصب است. ‌در ‌ژانویه ‌سال ‌جاری ‌ژنرال ‌پتریوس ‌رئیس ‌فرماندهی ‌مرکزی ‌آمریکا ‌گزارش ‌داد ‌که ‌نیروهای ‌تحت ‌فرماندهی ‌او ‌حاضرند ‌هر ‌فرمان ‌"باراک ‌اوباما" ‌فرمانده ‌کل ‌قوا  علیه ‌ایران ‌را ‌اجرا ‌کنند. ‌نیروی ‌هوایی ‌اسرائیل ‌هم ‌آماده ‌می‌شود ‌و ‌در ‌بعضی مناطق ‌آن ‌ماسک ‌ضد ‌گاز ‌توزیع ‌می‌شود ‌که ‌چند ‌سال ‌پیش ‌بی ‌مصرف ‌شمرده ‌شده ‌و ‌جمع ‌شده ‌بود.
نویسنده ‌این ‌مقاله ‌اطلاعات ‌غیررسمی ‌در‌باره ‌تأخیر ‌صدور ‌سیستم پدافند موشکی "‌اس-300 " ‌به ‌ایران ‌را ‌دریافت ‌نکرد. ‌گویا ‌به ‌طرف ‌روس ‌اعلام ‌شد ‌که ‌اگر ‌کشتی‌‌های ‌حامل ‌اس-300 ‌به ‌سوی ‌ایران ‌حرکت ‌کنند، ‌بمباران ‌خواهند ‌شد. ‌امیدوارم ‌که ‌این ‌اطلاعات ‌درست ‌نباشد. ‌یعنی ‌می‌‌خواهند ‌ما ‌را ‌بمباران ‌کنند؟ ‌باور ‌نمی‌‌کنم ‌که ‌کسی ‌چنین ‌چیزی ‌را ‌گفته باشد ‌ولی ‌ظهور ‌این ‌اطلاعات ‌خود ‌به ‌خود ‌نشاندهنده ‌نوع ‌ذهنیت ‌و ‌سطح ‌تنش ‌است. ‌در ‌گذشته ‌نه ‌چندان ‌دور ‌چنین ‌چیزی ‌امکان ‌نداشت. در ‌این ‌شرایط ‌فقط ‌باید ‌به ‌انتظار ‌حوادث ‌و ‌تحریکاتی ‌بنشینیم ‌که ‌در ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌منعکس ‌شده ‌و ‌با ‌اعتراضات ‌و ‌خواست‌های ‌شدید ‌توأم ‌باشند. ‌این ‌امر ‌اجتناب‌ناپذیر ‌است. ‌چهره‌سازی ‌منفی ‌همه ‌جانبه ‌باعث ‌گسترش ‌دامنه ‌خصومت ‌می‌شود.
به اعتقاد مولف، "شاهین"های‌ دفترنشین که ‌در ‌اطاق‌های ‌کار ‌خود ‌نشسته ‌و ‌جنگ‌ها ‌را ‌برنامه‌ریزی ‌می‌کنند ‌ولی ‌خود هرگز ‌نجنگیده‌اند، ‌اعتقاد ‌دارند ‌که ‌جنگ ‌آمریکا ‌و ‌اسرائیل ‌با ‌ایران ‌از ‌هر ‌نظر ‌مفید ‌خواهد ‌بود. ‌خطر ‌ظهور ‌بمب ‌از ‌بین ‌رفته ‌و ‌رژیم اسلامی ‌سرنگون ‌خواهد ‌شد. ‌ایران ‌از ‌حمایت ‌خود ‌از ‌فلسطینی‌های ‌افراطی ‌دست ‌خواهد ‌کشید. ‌جنگ ‌امکان ‌تنظیم ‌امور ‌مالی، ‌احیای ‌اقتصاد ‌و ‌فراموش ‌کردن ‌بحران ‌را ‌خواهد ‌داد. ‌جنبه ‌داخلی ‌اهمیت ‌خاصی ‌دارد ‌زیرا ‌جنگ ‌سطح ‌مقبولیت ‌رهبران ‌و ‌مقامات ‌رسمی ‌را ‌بالا ‌برده ‌و ‌با ‌حل ‌همه ‌مشکلات ‌موجبات ‌وحدت ‌ملت ‌را ‌فراهم ‌خواهد ‌کرد. "د. پایپس" ‌کارشناس ‌سیاسی ‌آمریکایی ‌به ‌باراک ‌اوباما ‌توصیه ‌صادقانه ‌جالبی کرد: ‌جنگ ‌را ‌شروع ‌کن ‌تا ‌همه ‌مشکلات ‌مقبولیت ‌خود ‌را ‌حل ‌کنی. ‌بوش ‌هم ‌اوایل ‌دوره ‌اول ‌ریاست ‌جمهوری خود احساس بلاتکلیفی می کرد ‌ولی ‌بعد ‌از ‌آن ‌حوادث ‌11 ‌سپتامبر ‌رخ ‌داد ‌که پس ‌از ‌آن ‌همه ‌چیز ‌درست ‌شد. ‌باراک ‌اوباما ‌به ‌ظاهر ‌جنگ ‌جدید ‌را ‌نمی‌‌خواهد ‌ولی ‌این ‌پیشنهادها روز به روز ‌بیشتر ‌می‌شوند. ‌به ‌عقیده ‌شاهین‌‌های ‌جنگ‌طلب، ‌جنگ ‌ایده‌آل ‌این ‌است ‌که ‌آمریکایی‌‌ها نصف ‌شب ‌سامانه ‌ضد ‌هوایی ‌ایرانی ‌را ‌گول ‌زده ‌و ‌به ‌تأسیسات ‌هسته‌ای ‌ایران ‌ضربات ‌برق‌آسایی ‌وارد ‌کنند ‌و ‌صبح، ‌خود ‌را ‌به ‌عنوان ‌پیروزمندان ‌صلح ‌طلب ‌در ‌برابر ‌جامعه ‌جهانی شگفت ‌زده ‌معرفی ‌کنند. ‌گزینه ‌پیچیده‌تر ‌با ‌کاربرد ‌موشک‌‌ها ‌و ‌نیروی ‌هوایی، ‌تجاوز ‌زمینی ‌و ‌نبردهای ‌نیروی ‌زمینی ‌محاسبه ‌شده ‌است. ‌کسی ‌به ‌فکر ‌تلفات ‌نیست. ‌نتیجه ‌مهم ‌است ‌ولی ‌تلفات ‌جانبی ‌همیشه ‌هست. ‌آنچه ‌که ‌الآن ‌برای ‌طراحان ‌فناوری‌های ‌سیاسی ‌دغدغه ‌اساسی ‌را ‌تشکیل ‌می دهد. ‌ایجاد ‌مبانی ‌بهتر ‌برای ‌جنگ ‌با ‌ایران ‌تا ‌جنگ ‌با ‌عراق ‌است. ‌به ‌عبارت ‌دیگر ‌باید ‌"تپانچه ‌گرم ‌ساخت ‌ایران" ‌را ‌پیدا ‌کرد.
البته به اعتقاد مولف مقاله، این ‌هم ‌مشکلی ‌ندارد. ‌ژنرال ‌پتریوس ‌حتماً ‌همه ‌چیز ‌را ‌آماده ‌کرده ‌است. ‌فراموش ‌شده ‌است ‌که "‌ژوزف ‌بایدن" ‌معاون ‌رئیس ‌جمهور ‌در ‌سال ‌2008 ‌دو ‌هفته ‌قبل ‌از ‌انتخابات ‌در ‌آمریکا ، ‌در ‌میان ‌اعضای ‌حزب ‌دمکرات ‌گفت ‌که ‌بزودی ‌در ‌یکی ‌از ‌کشورهای ‌محور ‌شرارت ‌بحران ‌تصنعی ‌رخ ‌خواهد ‌داد ‌و ‌اینکه ‌آمریکایی‌‌ها ‌باید ‌برای ‌جنگ ‌آماده ‌شوند. ‌به ‌گفته ‌وی، ‌اوباما ‌خود ‌را ‌نشان ‌خواهد ‌داد. ‌حتی ‌اگر ‌اول، ‌کارمان ‌را ‌نپسندند، ‌یکی ‌دو ‌سال ‌بعد ‌همه ‌خواهند ‌گفت ‌که ‌حق ‌با ‌ما ‌بود. ‌بایدن ‌گفته ‌بود ‌که ‌چند ‌سناریوی ‌این ‌بحران ‌مصنوعی ‌وجود ‌دارد. ‌جنجال ‌کوچکی ‌بر ‌پا ‌شده ‌بود ‌ولی ‌هنگامی ‌که ‌کالین ‌پاول ‌و ‌شخصیت‌های ‌معتبر ‌دیگر ‌احزاب ‌دمکرات ‌و ‌جمهوری‌خواه ‌اعلام ‌کردند ‌که ‌در ‌آینده ‌بسیار ‌نزدیک ‌بحرانی ‌می‌تواند ‌بروز ‌کند، ‌این ‌صحبت‌ها ‌فروکش ‌کرد. ‌به ‌نظر ‌می‌آید ‌که ‌این ‌بحران ‌در ‌دست ‌تهیه ‌است.
«تپانچه ‌گرم» ‌باید ‌ابعادی ‌قابل ‌مقایسه ‌با ‌11 ‌سپتامبر ‌داشته ‌باشد. ‌این ‌باید ‌یک ‌عمل ‌تروریستی ‌یا ‌رویداد ‌دیگری ‌با ‌تعداد ‌زیاد ‌تلفات ‌باشد. ‌سر ‌نخ ‌آن ‌باید ‌در ‌ایران کشف شود. ‌بعد ‌از ‌آن ‌جواب ‌دندان‌شکنی ‌داده ‌خواهد ‌شد. ‌فناوری‌‌های ‌تولید ‌این ‌"بهانه ‌برای ‌جنگ" ‌بارها ‌امتحان ‌شده ‌است. ‌منظورم ‌این ‌نیست ‌که ‌باراک ‌اوباما ‌یا ‌کسی ‌در ‌دولت ‌وی ‌واقعاً ‌به ‌این ‌کار ‌پرداخته ‌باشد. ‌آمریکا ‌حرفه‌‌ای‌های ‌مجرب ‌میهن‌دوست ‌و ‌مستعفی ‌از ‌خدمت ‌دولتی ‌زیادی ‌را ‌دارد ‌که ‌ممکن ‌است ‌بخواهند ‌به ‌مقامات ‌رسمی ‌کشور ‌خود ‌کمک ‌کنند ‌و ‌عملیاتی ‌را ‌طراحی ‌کنند ‌که ‌بعد ‌از ‌آن ضربه ‌نیرومند به ایران ‌از ‌نظر ‌مردم ‌آمریکا ‌و ‌جهان ‌به ‌یک ‌امر ‌موجه، طبیعی ‌و ‌عادلانه ‌تبدیل ‌خواهد ‌شد. ‌رئیس ‌جمهور ‌و ‌دولت ‌آمریکا ‌چاره‌ای ‌جز ‌آغاز ‌این ‌عملیات ‌نخواهند ‌داشت. ‌در ‌جو ‌خشم ‌و ‌غضب ‌عادلانه ‌دعوت ‌به ‌عجله ‌نکردن ‌و ‌تحقیق ‌در ‌پرونده ‌شنیده ‌نخواهد ‌شد.
مولف می نویسد: حاضر ‌نیستم ‌به ‌بررسی ‌جزئیات ‌عواقب ‌فیزیکی ‌این ‌جنگ ‌برق‌آسا ‌و ‌تمام ‌عیار ‌منطقه‌ای ‌بپردازم. ‌معلوم ‌است ‌که ‌عواقب ‌آن ‌وحشتناک ‌خواهد ‌بود ‌ولی ‌در ‌عصر ‌تصاویر ‌مجازی ‌کسی ‌تحت ‌تاثیر ‌قرار ‌نخواهد ‌گرفت. ‌انسان‌دوستی ‌در ‌سیاست ‌و ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌جهان ‌از ‌مد ‌افتاده ‌است.ولی ‌عواقب ‌این ‌جنگ ‌برای ‌نظام ‌جهانی ‌می‌‌تواند ‌دوگانه ‌باشد. جنگ ‌بزرگ ‌در ‌خاور میانه، ‌گسترش ‌عملیات ‌جنگی ‌به ‌خارج ‌از ‌خاک ‌ایران، ‌تلفات ‌حساس ‌برای ‌ایران، ‌اسرائیل ‌و ‌سایر ‌کشورهای ‌منطقه ‌و ‌اعضای ‌اروپایی-آتلانتیک ‌این ‌مناقشه ‌بی ‌اثر ‌نخواهد ‌گذشت. ‌ائتلاف ‌ضد ‌ایرانی ‌می‌تواند ‌شکست ‌بخورد ‌که ‌در ‌این ‌صورت ‌نظام ‌مناسبات ‌بین ‌المللی ‌دچار ‌تحولات ‌محسوسی ‌خواهد ‌شد.
پیروزی ‌بر ‌ایران ‌نیز ‌به ‌تبعات ‌جدی ‌منجر ‌خواهد ‌شد ‌ولی ‌با ‌علامت ‌دیگر. ‌بازگشت ‌سیاست ‌دوران ‌جرج ‌بوش، ‌سلطه ‌جویی ‌و ‌نظام ‌تک ‌قطبی، ‌مشروعیت ‌بین‌المللی ‌ضربات ‌و ‌جنگ‌های ‌پیگیرانه، ‌عوض ‌کردن ‌رژیم‌های ‌غیر ‌دمکراتیک، ‌کنترل ‌الکترونیکی ‌همه ‌چیز ‌و ‌معرفی ‌موازین ‌"جهان ‌آمریکایی" ‌به ‌تعبیر ‌محافظه‌کاران ‌جدید ‌به ‌صورت ‌نظم ‌جدید ‌جهانی، ‌از ‌جمله ‌عواقب ‌آن ‌خواهد ‌بود. ‌همه پدیده هایی ‌که ‌در ‌سال‌‌های ‌2008-2000 ‌در ‌جهان ‌مشاهده ‌می‌شد ‌به ‌اضافه ‌نکات ‌جدید ‌با ‌شدت ‌بیشتر ‌نصیب ‌ما ‌خواهد ‌شد. ‌ولی ‌کمتر ‌کسی ‌در ‌این ‌مورد ‌فکر ‌می‌‌کند.
اطلاعات ‌درباره ‌عواقب ‌زیست ‌محیطی ‌این ‌جنگ ‌احتمالاً ‌بهتر ‌از ‌همه ‌توسط ‌ذهنیت ‌تنگ ‌ما ‌قبول ‌خواهد ‌شد. ‌ضربات ‌بمب های ‌نافذ ‌آمریکایی ‌و ‌اسرائیلی ‌به ‌استحکامات ‌زیرزمینی ‌ایران ‌باعث ‌ایجاد ‌"ابرهای  ‌هسته‌ای" ‌خواهند ‌شد ‌که ‌نه ‌تنها ‌از ‌اورانیوم ‌با ‌غنای ‌پایین ‌بلکه ‌از ‌کلاهک های ‌بمب‌های ‌ضد ‌استحکامات ایجاد ‌خواهد ‌شد ‌(این ‌بمب‌ها ‌در ‌عراق ‌و ‌افغانستان ‌نیز ‌به ‌کار ‌گرفته ‌شده‌اند). ‌بعد ‌از ‌این ‌گونه ‌بمباران‌‌ها ‌ساکنان مناطق ‌آلوده به ‌رادیواکتیویته ‌دستخوش ‌سرطان‌های ‌بسیار ‌نادر ‌چند ‌عضو ‌بدن ‌می‌شوند. ‌زنان ‌و ‌مردان ‌استعداد ‌بچه‌داری ‌را ‌از ‌دست ‌می‌‌دهند. ‌کودکانی ‌با ‌معلولیت‌های ‌وحشتناک ‌به ‌دنیا ‌می‌‌آیند ‌و ‌زنان ‌از ‌باردار ‌شدن ‌می‌‌ترسند. ‌این ‌نتیجه ‌فقط ‌پودر ‌شدن ‌کلاهک های ‌هسته‌ای ‌بمب، ‌بدون ‌احتساب ‌تأثیر ‌انفجار ‌سانتریفیوژهای ‌ایرانی ‌و ‌تراوش‌های ‌بالقوه ‌از ‌بمب‌های ‌هسته‌ای ‌اسرائیل ‌در ‌داخل این کشور ‌در ‌صورت ‌حملات ‌موشکی متقابل ‌ایران ‌است. ‌نقشه ‌تقریبی پخش ‌آلودگی ‌رادیواکتیوی ‌با ‌احتساب ‌جهتگیری ‌وزش ‌باد ‌در ‌ارتفاعات ‌مختلف ‌تهیه ‌شده ‌است. ‌خاور ‌میانه ‌بزرگ ‌کانون ‌آلودگی ‌شده ‌ولی ‌همه ‌مناطق ‌دیگر ‌تحت ‌تاثیر ‌آن ‌قرار ‌خواهند ‌گرفت. ‌از ‌جمله ‌ایالات ‌متحده. ‌در ‌روسیه ‌همه ‌مناطق ‌غیر ‌از ‌مناطق ‌قطب ‌شمال ‌به ‌صورت ‌غلیظ ‌آلوده ‌خواهند ‌شد. ‌
بهای ‌مسأله ‌همین ‌است. ‌جای ‌تعجب ‌است ‌که ‌کارشناسان ‌در ‌این ‌مورد ‌بحث ‌نمی‌‌کنند. ‌
در حالی ‌که ‌شخصیت های ‌رسمی ‌ایالات ‌متحده ‌و ‌متحدانش ‌اخم ‌می‌‌کنند ‌و ‌جهانیان ‌را ‌به ‌شرکت ‌در ‌تحریم‌ها ‌متقاعد ‌می‌‌کنند، مردان ‌عاقلی ‌هستند ‌که ‌حوادث ‌وحشتناک‌تر ‌از ‌11 ‌سپتامبر ‌را ‌تهیه ‌می‌کنند. ‌بعد ‌از ‌آن ‌جنگ ‌شروع ‌خواهد ‌شد. ‌متوقف ‌کردن ‌شمارش معکوس ‌ساعت ‌با ‌منافع ‌ملی ‌روسیه ‌سازگار ‌است. ‌ما ‌باید ‌برای ‌برقراری ‌صلح ‌تلاش ‌کنیم.
مولف در نهایت برای جمع بندی افکار خود چنین می نویسد، ابتدا باید از این "تئاتر پوچ" خارج شویم و بیش از این امیدوار نباشیم که بتوانیم در نمایشنامه موسوم به "تحریم‌ها" به اجرای ایالات متحده آمریکا، فدراسیون روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان نقش مثبتی بازی کنیم. ما به نمایشنامه دیگری نیاز داریم. کیفیت روابط بین روسیه و ایران از یک سو و بین آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر نشان می‌دهد که می‌‌توان نمایشنامه را عوض کرد.
عقربه های ساعت در حال حرکتند...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

دانلود فیلم ایرانی شرایط +18

همبستگی جهانی مردم هزاره