دختران شایسته افغانستان

دختران شایسته افغانستان


مـــــــــــــس افـغــــــانـســـــــــــــــــتـان ســـــــــــــــــال 1972
زهره داود اولین دختر افغان است که در سال 1972 بحیث دختر زیبای سال انتخاب شد. زهره که در سن 18 سالگی مس افغانستان شد ، بزودی در بین حلقات ستارگان کابل مشهور شد و کار خود را در بخش رادیو تلویزیون آغاز کرد. وی با سهم گیری در پروگرام های مسابقات ذهنی و اخبار، بیکی از محبوب ترین چهره ها در بین شهریان کابل تبدیل شد. وی با فامیل های سیاستمداران و طبقات با لائی کابل وستارگان هنری از جمله احمد ظاهر دوست صمیمی شد.
زهره در سال 1954 در کابل متولد گردیده است . ا و دختر یکی از جنرالان ظاهر شاه است. پدرش در رشتة جراحی در امریکا تحصیل کرده بود. وی پس از انتخاب مس افغانستان با محمد داود ازدواج کرد و برای سپری کردن ماه عسل به امریکا مسافرت کردند.
یکسال پس ازتجاوز شوروی ، زهره با شوهر و طفلش وطن را ترک کرد. در هنگام مواصلت به میدان هوائی بین المللی ورجینیا در ماه اپریل 1980 ، پس از یک توقف کوتا در آلمان ، وی درک کرد که این بار در سن 25 سالگی مسافرت ماه عسل نیست. بحیث یک پناهنده سیاسی وی در یک فابریکه نانوائی در ریچموند به پاک کاری پرداخت .
مقدار کمی انگلیسی میدانست ولی چون در رشته ادبیات  فرانسوی در دانشگاه  کابل تحصیل کرده بود ، قدری فرانسوی میدانست و ازینرو در یک فابریکه نانپزی فرانسوی در ریچموند استخدام شد. اولین روزیکه به کار رفت ، یک جاروب برایش دادند تا  سطح آشپزخانه را پاک کاری نماید . اکنون زمانیکه به گذشته مینگرد ، می خندد.
شوهرش گرچه  پیلوت بود ، قبل از آنکه بهشغل  پیلوتی آغاز نماید ، در ابتدا در یک رستورانت مک دونالد کار میکرد و بعدا تکسی دریوری میکرد.
زهره و شوهرش درکورسهای شبانه لسان انگلیسی اشتراک کردند ، پروازهای تمرینی ، دادن امتحانات ، تماس های جدید ، وظایف جدید بخش دیگری از کار های بعدی این فامیل را تشکیل میدهد. آنها اکنون درویلای مقبول شان درملیبوواقع در کلیفورنیا زندگی میکنند.
زهرا اکنون یک پروژه بنام زنان برای زنان افغانستان را در سال 2001 بنا نهاده است .
هدف از تاسیس این سازمان تامین و گسترش حقوق زنان افغان است . وی در مورد عجله و تطبیق مودل های غربی در افغانستان هوشدار میدهد و آنرا منبع بروز تشنج میداند
وی بخاطر صلح ، امنیت ، ثبات اقتصادی و احترام به حقوق زن با حفظ عنعنه های پسندیدة افغانی مبارزه میکند.
کانـــــــــدیـــــــــدا دخـتــــــــــرشـــــــایـســـــــــــــته افـغــــــانـســـــــــتان درســـــــــــال2003 

Vida or Wida   Samadzai

ویدا صمد زی
کاپی شده از بی بی سی       توسط: بهزاد بلور
خوب ويدا تو به عنوان دختر شايسته افغانستان انتخاب شدی ، اصلا چطور اين اتفاق افتاد؟
- من به مسابقه دختر شايسته سال گذشته رفته بودم که اسمش بود “Miss USA International”. اونجا در بين سی نفر مقام سوم را به دست آوردم
با چه مليتی شرکت کردی ؟
- افغان-آمريکايی. بعدها کسی که من را پشتيبانی کرده بود ، من را به اين مسابقات فرستاد.
بعد شما که اونجا رفتين چی شد که به عنوان افغانستان معرفی شديد ؟
روانه کردند Miss Afghanistan داشتند. بنابراين من را به اسم Miss America اونها قبلا.
خوب ولی فکر نمی کردی که ممکنه در افغانستان بگن که چرا به اين عنوان رفتی و بايد با ما درميون می گذاشتی ؟
- من فکر نکردم که مسئله مهمی باشه که بخواهم با دولت و حکومت صحبت کنم. من توسط يک هيئت انتخاب شدم و حکومت در آن ارتباطی نداشت. بعداً که اونجا رفتم ديدم بعضی ها هياهوی زيادی برپا می کنند.
(تعجب کردی وقتی هياهو را شنيدی که چرا تو به عنوان دختر افغانستان رفتی اونهم با مايو (لباس شنا
-  من می دونستم که پوشيدن مايو مخالف فرهنگ و مذهب ما است، منتهی پوشيدن لباس ملی هر مملکت، لباس شب و مايو جزو برنامه بود و من مجبور بودم اين کار را بکنم. می دانستم مخالف فرهنگ من است اما يک ضرب المثل انگليسی است که می گويد "اگر در ايتاليا يا در رم هستيد مثل رومی زندگی کنيد" ... من مجبور بودم جزو اون برنامه باشم و آن مايو را بپوشم.
و خوب خيلی از مطبوعات فقط همان عکس رو گذاشتند. اونوقت نگران تر نشدی ؟
- آ
ره می دونم يک هياهو برپا شد ، مگه من لباس وطنم رو نپوشيدم؟ اما همش درباره لباس شنا نوشتند ... درسته خيلی شوکه شدم.
وقتی که اين خبر رو شنيدی تاثيری گذاشت و يا اصلاً تصميم گرفتی که اين کار رو فراموش کنی ؟
- ا
صلاً نه. من عادتم هست که وقتی کاری رو آغاز می کنم ، می خواهم تا آخر تمامش کنم! نه ، رها کردن اصلاً به فکرم نبود. من آرزو داشتم تا آخر تمامش کنم و به دنيا ثابت کنم که افغانها استوار، محکم و جدی هستند.
از داخل افغانستان باهات تماسی گرفتند ، چون خيلی ها شايد تو رو تشويق يا تهديد کردند ؟ اونجوری که ما شنيديم توی يک گزارشی که بی بی سی درست کرده بود ، خيلی تضاد بود ، خيلی از دخترهای جوون گفته بودند که اين خيلی خوبه و يک جور فشاره که بايد به جلو بريم حالا اگه به نظر بعضی ها زشته فرقی هم نداره.
-
مستقيماً با من تماس نگرفتند. منتهی توی اخبار می شنيدم بعضی مخالفت کردند. منظور من توهين به فرهنگمان نبود بلکه اين بود که به دنيا نشون بدم که افغانستان هم زنهايی دارند که می توانند مانند زنهای امروزی و تحصيل کرده باشند. مانند سابق که زنانی داشتيم که دست به دست با شوهرهايشان کار می کردند و زندگی خوشی داشتند. همه آنها به خارج افغانستان سفر می کردند ... همه ما پيشرفته بوديم.
فکر می کنی اين کاری که کردی ، پوشيدن لباس شنا و فرهنگی ، چيزی که در داخل افغانستان امکان نداره ، چه بازتابی داشت توی مطبوعات و دنيای غرب ؟
- من پشتيبان زياد داشتم. همه آنها برايم ای ميل می زدند. تلفنی حرف می زدند. وقتی رسانه ها آمدند و با من مصاحبه کردند ، همگی آنها از من پشتيبانی کردند.
پدر و مادرت چی ؟
- آنها می دونند منظور و هدف من چيه ... می دانم که زير فشار مردم و مطبوعات هستند. خودم هم هميشه زير همين فشار بودم. هميشه بايد با هر روزنامه نگاری تا چهار صبح بيدار می موندم و صحبت می کردم. مادرم اول خيلی شوکه بودند. اما بعداً از شنيدن پشتيبانی زياد ، همه آفرين گفتند و من خيلی راضی بودم.
شرايط دختر شايسته چی هست اصلاً ؟
- درباره اين است که به جامعه خدمت بکنيم ... هر کدام هدف مخصوصی دارد ... Miss World ، Miss Universe ... همه اينها راجع به موضوع های بشردوستانه و انسانی است. ما هم منظورمان اين بود که زمين را نجات بديم ، از خرابی و استفاده نامشروع از بعضی چيزها.
اين هدف مسابقه Miss Earth بود که در فيليپين برگزار شد ... چند ساله توی آمريکا هستی ؟
- حدود ۹ سال
چند سالتون هست ؟
- ۲۵ سال
پس نه سال پيش ، مستقيم از افغانستان اومديد ؟
- از افغانستان به پاکستان ، از پاکستان به هند و از هند به آمريکا.
پس خانه به دوش بودين! چه دورانی بود اون موقع ؟
- دورانی که در کابل بزرگ شدم و رژيمهای مختلفی را ديدم ، سال ۱۹۹۲ رژيم تغيير کرد و افغانها خيلی مشکل پيدا کردند. مجاهدين آمده بودند ، بعداً طالبان ... حقوق زنها گرفته شده بود و خيلی مشکلات ديگر.
شما هم مجبور بودی با برقع بيرون بری؟
- من هيچوقت برقع نپوشيدم. هر وقت که جايی می رفتيم با اتومبيل پدرم می رفتيم. منتهی مجبور بوديم که چادر بپوشيم.
و بعد رفتی به هند ؟
- در افغانستان وقتی که جنگ بود ، همه چيز را رها کرديم ، خانه و کار پدرم و بعدش به پاکستان رفتيم. بعداً از طريق هند، برای تحصيلات به آمريکا آمدم.
و وقتی اومدی اينجا ، مستقيم آمدی لس آنجلس ؟
- آره. پيش خويشاوند و دوستانم.
برايت آمدن اينور دنيا چقدر عجيب بود؟
- احساس خوشی داشتم که می خواستم آمريکا بيايم. پسر و دخترهای عمه هايم، همگی اينجا بودند. مشکل بود که خانواده را در پاکستان پشت سر گذاشتم ، منتهی با يک اميد و آرزوهای خوب آمدم. فرق زياد ديدم. فرهنگ ما و آمريکا خيلی متفاوت بود. در شروع خيلی شوکه شده بودم منتهی آهسته آهسته تونستم خودم را با محيط آمريکا و شرايط آن آشنا کنم.
ه چيزی بيشتر برايت سخت بود که خودت رو باهاش وفق بدی ؟
- وقتی من برای اونها جوک می گفتم اونها اصلاً نمی خنديدند ، وقتی هم که اونها برای من جوک می گفتند ، من هم نمی فهميدم منظورشان چيه!
الان دانشگاه را تمام کردی ؟
- دو سال کالج را تمام کردم. دانشگاه می خواهم بروم که ليسانس بگيرم. رشته ام را هم انتخاب کردم. يکی "سخن" و ديگری "تجارت بين المللی" ...
پس به زودی خيلی پولدار ميشی؟
- هنوز معلوم نيست ... !
خوب ويدا جان ، مراسم اين مسابقه "دختر شايسته جهان" چطور بود ؟ چند روز طول کشيد ؟ چه چيزهايی از تو می پرسيدند ؟ چه چيزهايی بايد می گفتی ؟
- يک امتحان استعداد بود. چيزی که من انجام دادم ، رقص کلاسيک هندی به صورت مدرن بود که خودم تنظيم کرده بودم ... اون استعداد من بود و برخی از اشخاص آواز می خواندند ، برخی چيزهای ديگر. يک شبی هم بود که داور ها می بايست از ما يک به يک سوا می کردند. سوالهای مختلفی پرسيدند. از من راجع به افغانستان خيلی پرسيدند که مشکل عمده افغانستان چيست! از نظر محيط زيست چه مشکلاتی دارند ... مشکل بهداشتی ... که يکی از مسائل عمده اش اين بود.
غير از اين ديگه چه مسابقه های ديگری بود ؟
- يک روز ديگر هم جايی رفتيم که کوه و تپه های سرسبز و آب بود ، اونجا مقاومت نشان می داديم که چه کسی می تواند بيشتر تحمل کند ... با ريسمان خيز می زديم ، بايد از آب رد می شديم ... برخی از اشخاص نتوانستند و درون آب می افتادند. اما من تونستم که رد شوم. خيلی خوش گذشت.
پس استقامت بدنی بود ... بعدش تموم شد ؟
- کلا سه هفته طول کشيد. از شروع بايد می رفتيم کودکستان و اطفال را می ديديم ، مدرسه و جاهايی که مردها و زنهای مسن زندگی می کنند ... آنجا را بايد می ديدم. خيلی اشک ريزان بود و خيلی سخت تمام شد. از صبح تا ساعت ۱۰ يا ۱۱ شب بايد اين کار را می کرديم. اما اونجا معلوم می شد که می توانيم اين کارها را بکنيم يا نه!
و کلا برای تو چه تجربه ای بود؟
- تجربه خيلی جالبی بود. من خيلی آرزوها داشتم، نام افغانستان را بالا ببرم ، طرز فکر و ديد آنها را نسبت به افغانستان عوض کنم، همه ديد منفی دارند منتهی من می خواستم نشان بدم که افغانستان اينطور که فکر می کنند نيست.
بعد از اينکه برگشتی لس آنجلس، زندگيت چقدر عوض شد ؟
- زندگيم خيلی بهتر شد. خيلی اشخاص برايم ايميل می فرستند و حمايت می کنند. يک سری از افراد را هم ملاقات کردم. مردمی که می توانند با ما برنامه ای جور کنند که پول جمع کنيم ، برای افغانها ، برای ايرانيها ، برای کودکان يا همين زلزله ای که در ايران اتفاق افتاد... يک سری پول جمع کرديم و در يک حساب بانکی قرار داديم. علاوه بر اين در يک فيلم بازی کردم.
اسم اين فيلم چيه و چه کسی ساخته ، کارگردانش کيه ؟
- اسم فيلم گلهای پژمرده است و فيلم به زبان "دری" است. کارگردان آن نيز "مسعود *** " و محصول Afghanistan Production است. نقش من نقش اصلی است ... تقريباً مانند زندگی خودمان است. چه در اروپا چه در آمريکا .... و اينکه بين اين دو فرهنگ افغانی و آمريکايی مانده اند که از هر دوی آن دو فرهنگ مخالف دارند ...
خوب خيلی موفق باشی... زندگی در لس آنجلس که اذيتت نمی کنه ؟
- نه نه ... تا امروز من اصلاً هيج برخورد منفی نديدم. هر جايی که می رم ، توی کنسرت های افغانی ، همه از من حمايت می کنند. همه من را دوست دارند و با من عکس می گيرند و من احساس خوشی دارم.
کنسرت های ايرانی هم می ری ؟
- کنسرت های ايرانی هم می رم. ايرانی های اينجا خيلی خوب هستند. مثل خواهر و برادرانمان هستند. من فرقی بين افغان و ايرانی نمی بينم و فکر می کنم که ما همه اينجا با هم هستيم. خيلی کنسرتهای ايرانی دوست دارم.
اخيراً کدوم کنسرت های ايرانی رفتی ؟
- در کريسمس توی لاس وگاس کنسرت "ابی" رفتم. "منصور" ، "مهستی" ، "نوش آفرين" ، "ليلا فروهر" ... همه اينها آنجا بودند. کنسرت افغانی هم رفتم که آهنگ های پشتو خواندند و ايرانی ها می شناسند و خيلی دوستشان دارند.
يک آهنگ اگر بخواهيم برايت پخش کنيم ، چه آهنگی دوست داری ؟
- آهنگ ايرانی ... اصلاً گوگوش را خيلی دوست دارم. کنسرت گوگوش که رفته بودم ، به مجرد اينکه وارد شدم اشک می ريختم تا ساعت آخرش! آهنگ "طلاق" ... خيلی آهنگ خوبيه.
ويدا شايد بعضی ها بخواهند باهات تماس بگيرند ... بنابراين آدرس وب سايتت رو بگو ...
- من يک وب سايت دارم که اسم اول و اسم فاميلی من است به علاوه .com به اين صورت : www.vidasamadzai.com
دختری افغان، اولين ملکه زيبايی مسلمان انگلستان شد   2005
دختری مسلمان که از والدينی افغانی در ازبکستان به دنيا آمده، اولين زن مسلمانی شد که تاج ملکه زيبايی انگلستان را بر سر می گذارد.
حماسه کوهستانی، ۱۸ ساله، اعلام کرد که خوشحال است که "تاريخ ساز" شده و مشتاقانه منتظر است تا در رقابتهای دختر شايسته جهان در چين به رقابت بپردازد.
خانم کوهستانی بعد از آن که پدر و مادرش ناگزير به فرار از افغانستان شدند، در تاشکند ازبکستان به دنيا آمده است. وی که به شش زبان از جمله روسی و فارسی صحبت می کند، از ميان ۴۰ رقيب برگزيده شد. وی پس از مراسمی دو روزه در ليورپول شنبه شب، سوم سپتامبر تاج ملکه زيبايی را بر سر گذاشت.
خانم کوهستانی که می گويد مادرش در انتخاب و تهيه لباسش نقش داشته بود، اعلام کرد: "وقتی آنها گفتند که من برنده شده ام، فکر کردم که اشتباه شنيدم. دعا می کردم اشتباه نکرده باشند، يک لحظه طول کشيد تا باورم شود.
وقتی از وی درباره احساسش به عنوان اولين دختر مسلمان برنده اين افتخار سوال شد، اين دختر ۱۸ ساله پاسخ داد: "من تاريخ ساز شده ام و بسيار خوشحالم. اميدوارم من آخرين نفر (مسلمان) نباشم." به خانم کوهستانی که توانست بر يک رقيب مسلمان ديگر، سارا مندلی، ۲۳ ساله از ناتينگهام غلبه کند، برای بازی در يک فيلم باليوودی پيشنهاد شده است. دوشيزه مندلی بخت بلندی داشت ولی ورودش به اين مسابقات در ميان مسلمانان ليورپول جنجال براه انداخت و يک موسسه اسلامی از وی خواست کنار برود زيرا رقبای اين تورنمنت اغلب بايد لباسهای بدن نما بپوشند. مسابقات جهانی دختر شايسته در ماه دسامبر برگزار می شود.
خانم کوهستانی بعد از آن که پدر و مادرش ناگزير به فرار از افغانستان شدند، در تاشکند ازبکستان به دنيا آمده است

ستاره بهرامی کاندیدا ملکه زیبائی 2005

شرکت يک دختر افغان در مسابقه انتخاب ملکه زيبايی
يک دختر افغان، در مسابقه جهانی زيبايی "دوشيزه زمين" که در بيست و سوم اکتبر در فليپين برگزار می شود، شرکت کرده است.
ستاره بهرامی، سومين دختر افغان از زمان فروپاشی رژيم طالبان است که در چنين مراسمی حضور می يابد.
پيش از خانم بهرامی، ويدا صمدزی در اکتبر سال 2003 ميلادی در مسابقه مشابهی شرکت کرد و موفق به کسب جايزه ويژه "زيبايی به خاطر يک هدف" شد.
در ماه سپتامبر گذشته نيز، حماسه کوهستانی، که از والدين افغان زاده شده و مقيم بريتانيا است، لقب دوشيزه انگلستان را کسب کرد.
دوشيزه زمين يک مسابقه بين المللی زيبايی است که هدف از آن کشف و پرورش زنان زيبای جهان برای يک آرمان است.
ستاره بهرامی "به نمايندگی از افغانستان" با هشتاد و سه دختر ديگر از کشورهای مختلف جهان در اين مسابقه زيبايی برای کسب لقب دوشيزه زمين رقابت می کند.
ستاره بهرامی ابراز اميدواری می کند که افغانها از او پشتيبانی کنند
ستاره بهرامی که بيست سال دارد، متولد شهر کابل پايتخت افغانستان است که از چهارده سال پيش در استراليا زندگی می کند.
ستاره در يکی از دانشگاه های استراليا دانشجوی ارتباطات است.
خانم بهرامی در يک مرحله از مسابقه با لباس شنا (بيکينی) ظاهر شده است.
او می گويد که به کمک والدين خود و برخی از افغانهای مقيم استراليا توانسته به اين مسابقه راه يابد.
ستاره می گويد از اينکه به عنوان افغان و به نمايندگی از افغانستان در اين مسابقه حضور دارد، افتخار می کند.
ستاره بهرامی ابراز اميدواری می کند که افغانها از او پشتيبانی کنند.

Niloufar Pazira               نیــــــــلــوفــــــــــر پــــــــــذیـــــــــــرا





نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

دانلود فیلم ایرانی شرایط +18

همبستگی جهانی مردم هزاره