خدا مبارک کنه

با سلام به شما دوستان.
قبل از هر گپی خواهش میکنم فقط عزیزان افغانی مقیم هاوگسوند و کارموی بخوانند. اگر همزبانان ایرانی خواندند و بعضی از کلمات را متوجه نشدند به املای بنده گیر ندهند .قبلاً گفته باشم.
همانطور که میدانید . روز شنبه این هفته از طرف یکی از دوستان ،همه افغانهای هاوگسوند به جشن دعوت شده بودیم .
محل جشن هم کارموی بود خانه آقای فا...
خداوند برایشان یک طفل مقبول و نازنین داده . خدا مبارک کنه.قدم نو رسیده را.
همگی جمع بودیم ، مردها خانه ح..ب و خانمها خانه خود صاحب جشن. یکی از دوستان ایرانی هم همراهمان بود.
ابتدا همگی به حال و احوال کردن مشغول بودند . نصرت هم به گیر دادن مشغول بود ( زوزاده دیگه )
همه چیز خوب بود . تا اینکه صدای موزیک بلند شد. همی رَ نگی بلا رَ بوگی .چند نفر از دوستان که تا پیشتر آرام و مظلوم بودند. به یکباره  استارت خوردند . ایتور رقص و دانس می کردند که پرسان نکو. پیش خود گفتم که اگر موزیک را روشن
نمیکردند حتماً رقص دوستان بلیشان میرفت و رسوایی میشد. هیچ چیز خدا بی حکمت نیست.بی شک!!
خوب مجلس شادی بود و جای رقص و دانس. اوایل کار جوانها در وسط مجلس شادی و رقص میکردند. و سپس دانه دانه دیگر دوستان را هم به زور به وسط میدان رقص میکشیدند. من هم دست به دعا بودم که مرا با این ناجوری و بیماری به این میدان خداوراستی نکشند. که مستجاب نشد و در آخر مرا هم به اسپورت مجبور ساختند. کشکی یاد داشته باشم.مرغاک وری.
چیزی که برای من و دیگر دوستان تعجب آور بود . شادی بیش از حد یکی دو نفر از بچه ها !!!!

 نقل مجلس

اول گفتم که شاید خدای نخواسته چیزی ، بدی بلایی نوشیدند ولی دیدم نه . خدایی ایتور ملنگ هستند.
یکیشان بیخی از کنترل خارج بنظر میرسید. شاید فکر میکرد که بسیار شیرین کاری میکند. خوب شاید هم زیر سن هست و سرش دَ رگ نمیشد. خدا میداند .

باز هم نقل مجلس !

خودم بین هیچ کدام از عکسها نیستم

وقتی که دوستان از پای افتادند نوبت شام رسید.دستشان درد نکنه زحمت بسیاری کشیدند که همه را دور هم جمع کنند.
پس از شام هم دوباره شروع شد بساط شادی.و آق مهدی هم نقل مجلس.چی میکرد آقا مهدی !!!!
بسیار خوش گذشت به همه دوستان .
باید باز هم به خاطر همه زحماتی که بانیان این جشن کشیدند تشکر کنم .خداوند به خودشان و خانواده آنها سلامتی همیشگی بدهد.
ایندفعه کلگی منتظر مصطفی هستند که کی جشن میگیرد. جشن آمدن فامیل !!!!!