متخصصان افغان بازگشته از ایران، تبعیض همسایه و خودی
چه بسیار تحلیلها و نظریات درباره زوایای پیدا و پنهان سه دهه جنگ در افغانستان، گفته شده اما درباره تاثیر رویدادهای این دوره بر تحرکات قومیتی و مهاجرت به کشور همسایه (ایران) کمتر بحث شده است. حمله شوروی سابق به افغانستان آغازگر موج مهاجرت گروهی مردم افغانستان به کشورهای مختلف شد که در طول سه دهه جنگ، بطور متناوب ادامه داشت. در آن دوره، هر کدام از قومیت های افغانستان براساس گرایشهای زبانی و مذهبی به یکی از کشورهای منطقه مهاجرت میکردند. در این میان، بیشترین موج مهاجرت به کشورهای همسایه بود.
سه دهه زندگی در ایران
ایران، یکی از همسایگانی بود که بیشترین تعداد مهاجر از افغانستان را پذیرفت. در این میان، بیشتر مهاجران
ساکن ایران را مردمانی از قوم هزاره تشکیل میدادند. چون آنها از نظر زبانی و مذهبی به ایران نزدیک تر بودند، زندگی در ایران را بر کشورهای دیگر ترجیح میدادند.
تعداد زیادی از هزارهها که در طول چند دهه با رفتارهای تبعیضآمیز از جانب حاکمان خود مواجه بودند و در افغانستان به کارهای پست مجبور بودند، در فضای ایران، فرصت رشد نسبی یافتند. هر چند که در ایران با تبعیضهای مختلف مواجه شدند اما شدت تبعیضها در گذشته طوری نبود که فرصت رشد علمی را از آنها بگیرد.
دوره حضور گسترده مهاجران افغانی در ایران حدود سه دهه ادامه یافت و طی این مدت، نسل جوان مهاجری در این کشور شکل گرفت که عموما وطن مادریشان را ندیدند و شناختی هم از جامعه افغانی نداشتند. آنها، حاشیه نشینانی متعلق به طبقه کارگر جامعه میزبان، محسوب میشدند و در مدارس و دانشگاههای ایران با هزینه شخصی تحصیل میکردند و عموما، برای تامین هزینه تحصیل و کمک به اقتصاد خانوادهشان به مشاغل سخت و زیان آور مشغول بودهاند.
تحصیل و تخصص
پایان تحصیلات دانشگاهی، برای بسیاری از این تحصیلکردگان آغاز ورود به دنیای تخصص در افغانستان و تحرک اجتماعی- طبقه ای محسوب می شد. در این بین، جامعه افغانستان در دوره بازسازی پس از دهه های جنگ، با کمک جامعه جهانی درصدد جذب نسل متخصص مهاجر به کشور بود و این مسئله در ۱۰ سال اخیر، مقدمه بازگشت تحصیلکردگان از ایران به افغانستان را فراهم کرد؛ چون بیشترین تعداد تحصیلکردگان افغانی در جامعه ایران متمرکز بود.
براساس آخرین آمار مسئولان ایرانی، حدود چهار هزار دانشجوی افغانی در ایران مشغول به تحصیل هستند که این آمار دربرگیرنده تعداد دقیق فارغ التحصیلان در طول یک دهه اخیر نیست، بلکه به شرایط فعلی تحصیل دانشجویان افغانی در ایران اشاره دارد اما براساس شواهد می توان گفت که چند هزار تحصیلکرده از دانشگاههای ایران در افغانستان در سالهای اخیر مشغول به کار شده اند.
با آغاز به کار دولت پس از طالبان و سرازیر شدن کمکها و تعهدات جامعه جهانی، روند صلح با مشارکت اقوام مطرح شد که سازمان ملل و جامعه جهانی از چنین رویکردی پشتیبانی می کردند. همان سالها، حدود نیمی از مهاجران به همراه خانواده هایشان به افغانستان بازگشتند تا در روند بازسازی سهم بگیرند که طبیعتا، تحصیلکردگان از این موضوع استثنا نبودند، بخصوص اینکه، با وجود ظرفیت های علمی و تخصصی تحصیلکردگان افغانی در ایران، روند جذب تحصیلکردگان، ابتدا به صورت فراخوانهای گسترده از طرف حکومت افغانستان و جامعه جهانی انجام می شد که این عمل می توانست نقطه عطفی در دوره گذار به دموکراسی و سهمدهی به قومیتهای غیرحاکم در افغانستان باشد.
کمیسیون اصلاحات اداری
دولت افغانستان در سالهای اول تشکیل، با انجام یکسری اقدامات به نهادهای بین المللی و کشورهای کمک کننده خود نشان داد که بدنبال سهمدهی اقوام در ساختار دولت است.
تشکیل کمیسیون اصلاحات اداری یکی از مهمترین این اقدامات بود که این کمیسیون وظیفه داشت تا افراد را براساس شایستگیها و تخصص در ساختار دولت انتخاب کند و براساس مبنای تشکیل این کمیسیون، تحصیلکردگان هم می توانستند به تناسب شایستگیها و تخصصشان در ساختار دولت سهم بگیرند اما حال که ۱۰ سال از فعالیت این کمیسیون می گذرد، بسیاری از تحصیلکردگان از ایران بازگشته، نه تنها جذب نهادهای دولت نشدند بلکه پس از چند سال زندگی در افغانستان بدنبال مهاجرت به کشوری ثالث هستند و دلیل این تصمیم خود را وجود تبعیضهای قومی در بدنه دولت میدانند که امکان پیشرفت براساس شایستگیهایشان را از آنها میگیرد.
زمانی این مشکل شکل پیچیده تری به خود میگیرد که در نهادهایی همچون کمیسیون اصلاحات اداری که باید شایسته سالاری را در نهادهای دولتی ترویج بدهد، فساد اداری، در شکل گستردهای وجود دارد بطوریکه تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی خواهان انحلال این کمیسیون در سال گذشته شدند. محمد علی اخلاقی و رمضان بشردوست دو عضو مجلس نمایندگان به وجود تبعیض های قومی و زبانی، عبدالحفیظ منصور، عضو کمیسیونی که در رابطه با فساد در کمیسیون اصلاحات اداری تحقیق کرده بود و نظیفه ذکی از دیگر نمایندگان مجلس به عدم شایسته سالاری در گزینش افراد اعتراض کردند ولی بخاطر اینکه، صلاحیت انحلال کمیسیون اصلاحات اداری در حیطه اختیارات رئیس جمهور است، تلاشهای پارلمان نتیجه نداد.
در این میان دانشگاهیانی که در ایران تحصیلاتشان را به اتمام رسانده اند و متکی به تخصصشان هستند بدون حامی سیاسی موثر نمی توانند به پست های بالاتر دولتی دست یابند. بخصوص اینکه از موقعی که دولت موقت تشکیل شد تا به امروز، این تحصیلکردگان در موسسات خارجی براساس تخصصهایشان مشغول به کار شدند ولی گروههایی که از طریق طرح بازگشت متخصصان به افغانستان (ای او ام) در تعدادی از وزارتخانه ها بطور موقت و تا پایان قراردادشان با ای او ام به کار گرفته شدند، (طرح ای او ام را دولت ژاپن برای تشویق هر چه بیشتر متخصصان برای بازگشت به افغانستان، پشتیبانی مالی می کرد.) پس از پایان مدت قرارداد، شماری از وزارتخانهها، از بکار گیری مجدد این تحصیلکردگان سرباز زدند و بعضی فارغین صنف دوازده (دیپلمه) را بر آنها ترجیح دادند.
مهاجرت به کشور ثالث
در این میان هر چند که رهبران هزاره، موقعیت های خاص سیاسی از معاونت دوم رئیس جمهوری گرفته تا سطح چند وزیر و نماینده مجلس دارند اما بررسی عملکرد این رهبران نشان داده که تاکنون برای رفع مشکل تحصیلکردگان خود تلاش موثری نتوانسته اند انجام دهند و در حالیکه نیروهای خارجی و موسسات وابسته به آنها در سال جاری میلادی، افغانستان را ترک می کنند، بسیاری از تحصیلکردگان از ایران بازگشته هم بار سفر می بندند تا شاید بتوانند در کشورهای اروپایی و آمریکایی، زندگی بهتری داشته باشند.
به باور این تحصیلکردگان، دولت افغانستان برای فریب دادن جامعه جهانی، اصلاحات نمایشی برای مشارکت اقوام افغانستان انجام داده است اما پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، تبعیضهای قومی به شکل وسیعتری اعمال خواهد شد. این مشکل تا به آن حد رسیده که حتی بسیاری از دانشجوهای افغانی ساکن ایران که تجربه زندگی در افغانستان را ندارند، انگیزه ای برای زندگی در افغانستان ندارند و آینده روشنی برای خود در وطنشان نمی بینند.
بگفته علیرضا رضایی، یکی از تحصیلکردگان از ایران بازگشته، "ما در زیر سایه تبعیضهای کشور میزبان زندگی کردیم و به وطن خود بازگشتیم تا بتوانیم خدمتی به مردممان کرده باشیم و براساس قانون، زندگی دور از تبعیض و نابرابری داشته باشیم اما زندگی در سایه تبعیضهای قومیتی در وطنمان غیرقابل تحمل است. ترجیح می دهیم در کشورهای اروپایی براساس شایستگی و تخصصمان زندگی کنیم و به عنوان شهروند درجه دوم پذیرفته شویم تا در وطنمان براساس قومیتمان نادیده گرفته شویم."
دهه اخیر، دهه بازسازی زیرساخت های ویران شده از جنگ در افغانستان بود و میلیاردها دلار کمک جامعه جهانی به افغانستان سرازیر شد و طی این مدت، با وجود فساد گسترده اداری، تغییرات مثبتی هم در بخش های مختلف ایجاد شد اما این تلاشها باعث تغییر در نوع تفکر سنتی و فرهنگ قومی – قبیله ای در افغانستان نشد و این مسئله یک تهدید جدی برای آینده افغانستان محسوب میشود. به باور برخی صاحبنظران، اگر حکومت افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ میلادی که زمان پایان تعهدات جامعه جهانی است، نتواند از ظرفیت های متخصصان خود در عرصه های مختلف استفاده کند و همه اقوام را در ساختار دولت مشارکت ندهد، امکان بازگشت به گذشته تاریک سیاسی وجود دارد.
نظرات