اینشتین: نادان در عشق!
فرانک مجیدی : هنگامی که سخن از علم به میان میآید، نام و یاد اینشتین با احترام در ذهنها زنده میشود، اما وقتی پای روابط عاطفی وسط باشد… اینشتین دیگر آن آدم بزرگ نیست! در حقیقت، روابط عاطفی نابغهی بزرگ چار اختلالات کتماننشدنی بود، همانطوری که در قطعهی Dear Albert که بر اساس نامههای اینشتین در فستیوال جهانی علم در روز ۲۸ می اجرا شد. از روی این ترانه میشد استنباط کرد که روابط اینشتین با زنان تا چه حد آشفته، خام و همراه با کندذهنی بودهاست. چنانکه پیش از ازدواجش با همسر اولش، میلِوا ماریچ، به او نوشتهاست «با همه احساس تنهایی میکنم، جز با تو!» مشخصاً او را بسیار دوست دارد. با اینهمه، عشق آنها نپایید، چرا که انیشتین با همهی وجود خود را وقف در کارش کردهبود. میلوا یک بار به دوستی نوشته «او تنها برای [علم] زندگی میکند! ما برایش فاقد اهمیت هستیم و در ردهی دوم قرار میگیریم.» حتی اینشتین برای طلاق پیشقدم میشود، اما میلوا این پیشنهاد را رد میکند. بنابراین اینشتین شروط گستاخانهای پیش پای همسرش میگذارد تا از طلاق منصرف شود: خانه را تمیز کند، لبا...